سالها پیش قبل از نوشته شدن زیبای خفته .
وقتی که زیبای خفته خفته بود
پرنس آرام و بی صدا جلو آمد
و صورتش را نزدیک صورت ....
{ صدای سیلی خیلی بلند}
زیبای خفته که دیگر چندان هم خفته به نظر نمیرسید بلند شد و گفت
همتون مثل همید !
تا یه زیبای خفته میبینید می آیید طرفش و می خواهین که ببوسینش !
آخه از دست شما حیوان ها چه کنیم ؟
پرنس هم که دید اوضاع ناجور است راهش را کشید و رفت
زنی که پیش زیبا خود را به خفتن زده بود از او پرسید
پس کی میخواهی سر و سامان بگیری و این شهر را از خواب بیدار کنی ؟
زیبا با بیخیالی گفت از ریخت موهاش خوشم نیومد اونچیزی که زیاده پرنس !
فردا یکی دیگه میاد .
پ ن : هیچ میدانستید کتاب زیبای خفته را خود زیبای خفته نوشته است ؟
خیلی جالب بود....
موفق باشی
ممنونم
شما هم همینطور
مرسی که سر زدی بهم میام سر میزنم بهت اگه موافق لینک هستی خبر بده (ایکن گل و لبخند و از این قبیل...و چشمک)
ممنون میشم
شایدم دیگه نیاد . . .
خوب حتما یه بدبختی اومده که این داستان نوشته شده
حالا شایدم یه روزی اومدم کل فحش هایی که ملت دادن رو پابلیش کردم تا بدونی این فحش کجا و آن کجا!!
: -
عزیزم بع علت فیل/تر شدن ادرسمو عوض کردم برگشتم وبلاگ قدیمیم ...خوشحال میشم لینکو تصحیح کنی و بهم سر بزنی
چشم
یعنی زیبای خفته در حالت خفتگی نوشته؟؟؟!!
نخیر بعد از اینکه یه پرنس مورد علاقه تور زده