نامه عاشقانه ای که برایت نوشته بودم را یک بز خورد
شرط میبندم که بزه از نامه بیشتر از تو خوشش اومده باشه
یه دختره هست بالای برج
قرار بود موهاشو بلند کنه تا از موهاش بگیرم برم بالا
ماه پیش کچلی گرفت
من موندم این پایین و استخر مجلل علی
اهای تو که داری میخونی چیزی ازت نمیخوام
فقط بگو نردبوم کجاست
اینجا جایی از اقیانوسه که هیچوقت نور افتاب بهش نمیرسه
ماهیاش هم چشم ندارن
اینجا عمق تاریکیه
ترس لحظه
و پایان امید
اوج حس خفگی
خوش اومدی رفیق
از دار دنیا یه ماشین داشت
یه وانت نیسان ابی رنگ
به همراه یه مغازه در شعر که از پدرش بهش ارث رسیده بود
عاشق شد
عاشق یه دختر شهری
برای ازدواج نیسان ابیش رو فروخت
نیسانی رو که وقتی یه پژو پارس از عقب بهش زده بود ازش خسارت خواسته بود
نیسانی رو که با پول کارگری خریده بود
الان دو تا بچه داره
ماشینشم یه پراید سفیده
اما اون دلش چیز دیگه ای میخواد
یه نیسان ابی رنگ.....
امروز خورشید ابی رنگ است
دریا سفید
و موجها به رنگ قرمز خون
دخترک کوچک سبدی در دست دارد لباس قرمز خود را پوشیده و به خانه مادر بزرگ میرود
بی خبر از گرگی منتظر اوست
اوار میخواند :لا لا لا لا
و واقعیتی تلخ دنیارا نشان میدهد
و من از این بالا ان همه را تماشا میکنم
تمام موجودات را
از وقتی انسانیت مرد بقال سر کوچه تنها ماند
به همراه سبزی هایش
همسایه خشمگین توپ کودک را پاره کرد
کودک گریان به حانه برگشت
کودک فقط همان توپ را داشت
دختری با شنل قرمز پشت در است
در را براش باز گذاشتم
ارام روی تخت میخوابم
و میگویم : وارد شو
گنجشک ها فیفتی سنت میخوانند
جیکس جیکس جیکس
کبوتر ها هوی متال گوش میدهند
کلاغ ها بلک متال گوش میدهند
من هم آنتما
-
گربه همسایه دیشب مست کرده بود
به جای واق واق میگفت جیک جیک