دنیای دیوانه من

داستان های کوتاه از زندگی

دنیای دیوانه من

داستان های کوتاه از زندگی

سانتای عزیز

بابا نوئل توی جوراب من بوگیر گذاشته بود
نظرات 4 + ارسال نظر
پگاه .ق جمعه 15 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:41 ق.ظ http://koodaki.blogsky.com

بابا نوئل تو جوراب من سوزن-نخ گذاشته !!!

چه تفاهمی با هما دخت

[ بدون نام ] جمعه 15 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:50 ق.ظ http://www.dood2.blogsky.com

سلام
جالب بود...ولی شاید چیزه دیگه نتونسته برات بیاره که به دردت بخوره..

ممنون از کامنتتون

هما دخت جمعه 15 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:45 ب.ظ http://ghoyeziba.persianblog.com

هی ....خب تو مال منم سوزن نخ گذاشت تا سوراخاشو بدوزم...فروغم رفته اون یکی خونش:*

چه تفاهمی با پگاه !

توحید دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:00 ب.ظ http://niid.blogsky.com

بیچاره حتما نزدیک بود خفه بشه!

ممنون از کامنت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد