دنیای دیوانه من

داستان های کوتاه از زندگی

دنیای دیوانه من

داستان های کوتاه از زندگی

عشق

قورباغه زشت و بد ترکیب

همیشه منتظر بود پرنسس رویاهاش یه روز بیاد و ببوسدش

ماه همه جا رو روشن کرده بود

قورباغه زشت و بد ترکیب و احمق نمیدونست که قورباغه ای هست که هرشب از بالا نگاهش میکنه

و تو دلش میگه :

کاش یه پرنسس بودم

 

نظرات 7 + ارسال نظر
بارون دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:52 ب.ظ http://delvapasiii.blogsky.com

هنوز نخوندم ولی همین یکی رو هم که خوندم خوشم اومد
لینکت رو گذاشتم.. یعنی دارم می زارم

ممنون

توحید دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:58 ب.ظ http://niid.blogsky.com

آخی!

ممنون از کامنت

سه صفر دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:12 ب.ظ

متاسفم براش!
برای همون قورباغه بدترکیب

منم

کفشدوزک lady-bird سه‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:17 ق.ظ http://lady-bird.blogfa.com

سلام
متن خیلی جالبی بود .
من آپ کردم منتظرتونم.

شما هم خیلی جالب آپ کردین

Jozeph سه‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:18 ق.ظ http://jozeph.blogfa.com

من کدومشونم؟

تو نهنگه هستی

امیر چهارشنبه 20 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:54 ب.ظ http://amirlovek.blogsky.com

زیبا بود
موفق باشی
همش رو که نخوندم ولی تا اونجایی که خوندم ریبا بود

پس هروقت اومدی بقیش رو هم بخون

یاسمین جمعه 22 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:59 ب.ظ http://nicoline.blogsky.com

خوب این متن شما منو یاد یک مثل دانمارکی می اندازه که میگه:

اونقدر باید قورباغه ببوسی تا پرنس واقعیت را پیدا کنی !!!

این پرتقال فروشه کجا رفت؟

یاسمین


چه مثل قشنگی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد