دنیای دیوانه من

داستان های کوتاه از زندگی

دنیای دیوانه من

داستان های کوتاه از زندگی

نور باران

اولی : اما من بدون تو میمیرم ...

دومی : پس برو بمیر !

اولی : دوست داری چطور بمیرم ؟...

دومی : برو گمشو !

سومی : علف میخواین ؟

اولی : آدمی که گم میشه همیشه نمیمیره گاهی میمونه و عذاب میکشه ممکنه تا آخر عمرم دیگه تو رو نبینم اما هرگز فراموشت نمیکنم ...

دومی : چه عاشقانه ! اگه منو دوست داشته باشی برای من میمیری میتونی بپری جلوی یکی از همین ماشینا ! اینجا کسی جز ما سه نفر نیست فقط ماشینا هستن

اولی سومی را به وسط خیابان هل میدهد

ماشین از مسیر خود خارج شده و پس از برخورد به دومی باعث کشته شدن او میشود

ماشین دیگری سومی را زیر میگیرد و او را به هلاکت میرساند

فردا

اولی : نوروزت مبارک  همسرم  همیشه پیشم بمان ...

چهارمی : دوستت دارم  هرگز فراموشم نکن

نظرات 2 + ارسال نظر
Lord Slayer جمعه 9 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 09:58 ب.ظ http://www.gameshot.parsiblog.com

سلام
وبلاگ جالبی داری.
اگر به بازیهای کامپیوتر علاقه مندی یه سر به وبلاگ من بیا و یکی از چهار بازی امروز را انتخاب کن تا زودتر از بقیه در وبلاگ به نمایش گذاشته شود.
راستی لازم نیست به یادداشت های اولی و دومی نظر بدی.
بسیار متشکرم
See You Around

من تو یه بازی احمقانه تو مرحله آخر گیر کردم

نازنین جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:41 ق.ظ http://adatmikonimm.blogfa.com/

سلام خوبین
اولین پست سال عجب غمگین و عجب شیرین تمام شد
موفق باشید

به شیرینی عشل !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد